آموزش نفوذ به مغز انسان


انسان ۹۰ درصد کارهای روزانه خود را از روی ناخودآگاه انجام می‌دهد، برای مثال وقتی ما به صورت اتفاقی تصویر یک لیموترش را می‌بینیم بدون اینکه بخواهیم، به صورت ناخودآگاه به آن فکر کرده و این فکر کردن بر روی عملکرد بدن ما تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود بزاق دهان ما شروع به ترشح کردن نماید. از این روی اگر بتوانیم تکنیکی را ابداع نماییم که بتوانیم بر روی ناخودآگاه انسان تاثیر بگذاریم، می‌توانیم مغز انسان را هک کرده و عملکرد آن را کنترل نماییم.

آزمایش ریچارد بندلر

در آزمایشی ریچارد بندلر بنیانگزار NLP، شخصی را که به مدت ۵ سال سکوت کرده و هیچ عمل دیگری را به جز غذا خوردن انجام نمی‌دهد را با استفاده از نفوذ به مغز درمان کرده و او را وادار به صحبت کردن می‌کند. در این آزمایش ریچارد بندلر به مدت ۳ روز، تمام کارهای فرد بیمار را تقلید و انجام می‌دهد. او این کار را با هدف شبیه کردن ناخودآگاه خود به فرد بیمار (لیت کردن) انجام می‌دهد. سپس در روز چهارم با پرسیدن یک سوال غیر منتظره، شخص بیمار را واردار به صحبت می‌کند. در نفوذ به مغز، شخص نفوذگر، از تکنیک‌هایی که ناخودآگاهش را با ناخودآگاه شخص قربانی یکی می‌کند استفاده می‌شود و با این شیوه کنترل عملکرد مغز شخص قربانی را تحت کنترل خود می‌گیرد.

دسته‌بندی انسان‌های هدف

انسان‌های هدفی را که می‌خواهیم به مغز آنها نفوذ نماییم را به صورت کلی می‌توانیم در سه دسته به صورت زیر تقسیم‌بندی کنیم

۱- انسان‌های شنیداری

این افراد بیشتر از حس بینایی خود استفاده می‌کنند. همچنین این افراد در جملات خود بیشتر از افعال دیدن استفاده می‌کنند. در اینجا برای ارتباط با این افراد باید از تکنیک‌های دیداری استفاده کنیم. برای مثال اگر می‌خواهیم کالایی را به این افراد بفروشیم باید از ظاهر کالا برای آن‌ها صحبت کنیم تا بتوانیم فروش موفقی را داشته باشیم.

۲- انسان‌های شنیداری

این افراد بیشتر از حس شنوایی خود استفاده می‌کنند. در اینجا اگر بخواهیم در فروش یک کالا به این افراد به صورت موفقی عمل کنیم باید تمرکز خود را بر روی ویژگی‌هایی از کالا قرار دهیم که مرتبط با حس شنوایی هستند. برای مثال اگر قصد فروش تلفن همراه به این افراد را داریم باید بیشتر در رابطه با کیفیت مکالمه صوتی موبایل صحبت کنیم  و از صحبت کردن در رابطه با کیفیت صفحه نمایش و دوربین موبایل پرهیز کنیم.

۳- انسان‌های حسی

این افراد، افرادی کم انرژی هستند و معمولا زیاد صحبت نمی‌کنند. این افراد خسته هستند و حوصله زندگی کردن ندارند. در مواجه با این دسته از افراد در صورتی که بخواهیم ارتباط موفقی را داشته باشیم و کالایی را به فروش برسانیم بیشتر باید در رابطه با اوریگامی و جنس محصول صحبت کنیم.

تشخیص و دسته‌بندی

افراد دیداری در جملات و صحبت‌های خود بیشتر به توضیح جنبه‌های دیداری اشیاء می‌پردازند. افراد دیداری معمولا به ظاهر خود توجه خاصی دارند و در جلسات و مهمانی‌ها از لباس‌های شیک و اتو کرده استفاده می‌کنند. این افراد، افرادی بلند قد و خوش اندام هستند. در مقابل افراد شنیداری، لباس‌هایی معمولی می‌پوشند، و میان اندام هستند. در مقابل افراد حسی لباس‌هایی گشاد می‌پوشند، قد و گردن کوتاهی دارند و معمولا دارای اضافه وزن هستند. در نگاهی دیگر در هنگام آب خوردن با لیوان، قرنیه چشم افراد دیداری به سمت بالا متمایل است و قرنیه چشم افراد شنیداری به سمت چپ و یا راست حرکت می کند، در اینجا قرنیه چشم افراد حسی متمایل به سمت پایین است و یا حرکتی ندارد.